هراس های پساکرونایی و زندگی اجتماعی

و آدمی در آن روز از برادر خود می گریزد. از پدر، مادر، همسر و فرزندان خود می گریزد (آیه ی ۳۴ و ۳۵ سوره ی عبس).
زندگی در دنیای مدرن یعنی تن دادن به نظام بروکراتیک یا دیوان سالاری که برای یکان یکان لحظات زندگی مان، نه فقط هنگامی که در محل کار حاضر می شویم بلکه حتی اوقاتی که در خانه هستیم نیز برنامه دارد. برای ورزش، اوقات فراغت، تفریح، برای آن چه باید بخوانیم، بشنویم یا ببینیم، برای القای انگاره های ذهنی مان نسبت به این مهم که چه چیز زشت یا چه چیز زیباست؛ برنامه دارد.
تاری که نظام دیوان سالاری مدرن، به دور حیات اجتماعی فرد می تند؛ فردیت و خلاقیت را از او سلب کرده و اگر چه وعده های فریبنده ای می دهد اما به واقع بزرگ ترین متاع آن برای بشریت همان قفس آهنین وبری است. قفسی بزرگ به اندازه ی همه ی انسان های تنهایی که، زندگی جدید، آن قدر برای شان مشغله ایجاد نموده است که با تنهایی خویش بیگانه شده اند. مارکس و برتراند راسل، بطالت و فراغت را زمینه ای برای رشد خلاقیت انسان مدرن در مسیر تکامل فردی بشر می دانستند، اما حتی نهضت هشت ساعت کار در روز و چهل ساعت کار در هفته نیز، نتوانسته اند موجب رهایی فرد از نظام دیوان سالاری شوند که از طریق کالا، رسانه، تورهای گردش گری، فیلم و فستیوال ها، مجالی برای مان باقی نمی گذارد تا به درون خود وارد گشته و با خود روبرو شویم. این رو به رو شدن یعنی مواجهه با تنهایی.
“هریک از ما، کشتی های تنها در دریایی تیره و تار هستیم.” -اروین یاروم-
انسان در زندگی تنهاست و هیچ گریزی از این تنهایی، وجود ندارد. نوعی از تنهایی که حتی به رغم داشتن شغل، درآمد، خانواده، دوستان و رضایت بخش ترین روابط اجتماعی با آنان و دیگران، به رغم خودشناسی و انسجام درونی تمام عیار، هم چنان باقی است. تنهایی میان فرد و دنیا یا تنهایی وجودی (اگزیستانسیال).
کروناویروس به واسطه ی تعطیلی مشاغل و برهم زدن برنامه های فراغتی از پیش برنامه ریزی شده و بروز دستورالعمل های جدید اجتماعی، برای آن دسته ی بزرگ از افراد که در دنیای جدید با خویشتن خویش و با سرنوشت خویش بیگانه شده اند؛ متاعی آورده است و آن متاع فراغتی واقعی است که فرد به واسطه ی آن احساس تنهایی می کند.
کروناویروس در سطح روابط اجتماعی، دستورالعمل های زیستی جدیدی با خود به همراه آورده است: افراد باید فاصله ی اجتماعی خود را با دیگران حفظ کنند، تجمع بیش از دو نفر خطر ابتلاء را افزایش می دهد، کم تر سخن گفتن باعث انتقال کم تر ویروس می شود، فقط برای امور ضروری از منزل خارج شوید، به مسافرت نروید، روابط خود را با همسرتان محدود کنید…و کامل تر این که، تنها باشید تا سلامتی تان حفظ شود. اگر مبتلا شوید تنها خواهید شد و هیچ کس از عزیزان تان نمی تواند از شما پرستاری کند، چون احتمال ابتلای او هم وجود دارد. این ویروس در کمین همگان است و استثنایی وجود ندارد، برای افرادی که پیش از این، مبتلا شده و بهبود یافته اند نیز حاشیه ی امنی وجود ندارد. پس هم چنان تنها بمانید.
این ها قواعد و دستورالعمل های اجتماعی جدیدی است که به دنبال ظهور کروناویروس بر روابط انسان ها سایه افکنده و به آن ها تحمیل شده است. و گر چه در ابتدا هم چون نخستین تجربه های دوچرخه سواری، غریب و ناگوار به نظر می رسد؛ اما دیری نخواهد پائید که برای انسان تطبیق پذیر به کنش هایی داینامیکی و روتین تبدیل شده و از این بابت انسان را از ارتباط، تعامل و فهم بیش تر دور کند و بیش تر به کنج تنهایی خویش بکشاند. بسیاری از شرکت های خصوصی در جهان، الگوی کار در خانه را به اجرا گذاشته اند و بسیاری اعلام کرده اند که این مهم به دوران شیوع کروناویروس محدود نبوده بلکه همیشگی خواهد بود. در ایران نیز الگوی آموزش از طریق فضای مجازی و نیز رسانه ی ملی پی گیری می شود. و از این طریق آن بخشی از کار که به حضور در محیط اجتماعی و تقویت سرمایه ی فرهنگی و اجتماعی فرد در تعامل با دیگران مربوط می شود و آن بخشی از آموزش و پرورش که به یادگیری در آینه ی دیگران و فرآیند جامعه پذیری مربوط می شود، کم و بیش مغفول خواهد افتاد. ذهن و ضمیر انسان مدرن، قرار است بیش از هر زمان دیگر گزیده شود و با تنهایی خود بیش تر مواجه گردد. وحشت و ترس ناشی از این تنهایی، نخستین وجه این روبرو شدن است. تا آن جا که ابتلاء به کروناویروس، به برچسب اجتماعی تبدیل می شود. کسبه ی بازاری که مبتلاء شده است، هراس دارد که در نتیجه ی این برچسب، مشتریان و درآمد خود را از دست بدهد. پدر خانواده ای که مبتلا شده، هراس دارد که حضور فرزندان خود را از دست بدهد. زن باردار مبتلاء شده، هراس دارد که خدمات پزشکی در بیمارستان را از دست بدهد. فرد از ترس از دست دادن روابط محدود خود با اجتماع، ابتلای خود به این ویروس را پنهان می کند. و ارتباط با مبتلایان یا بهبودیافتگان این بیماری، به نوعی کنشی فداکارانه یا تابوشکنانه به حساب می آید.
گرچه فضای سنگین ترس از تنهایی، ذیل سایه ی ترس از مرگ گم شده است. ترس از مرگ در نتیجه ی ابتلاء به کرونا ویروس، در جامعه ی دو طبقه ای کنونی کشور، هم دامن طبقه ی ثروت مند و هم دامن طبقه ی فقیر را می گیرد. اما طبقه ی فقیر به دلیل شرایط ناگوار کسب و کار، از فقیرترشدن و ناتوانی از مقاومت در برابر این ویروس نیز هراس دارد. هراس از تنهایی، از مرگ و هراس از فقیرتر شدن.

هراس دیگری که در نتیجه ی ظهور کروناویروس به جان بشر افتاده است، در نتیجه ی شکسته شدن بت دانایی بشریت است. گر چه پیش از این، علم(ساینس) از کرسی پادشاهی قرن نوزدهمی و پوزیتیویستی خود نزول کرده و معترف به نادانی شده بود و جمله ی سقراط را تکرار می نمود که : “تا بدان جا دانسته ام که می دانم که نمی دانم”، اما عقلانیت مدرن که در پی راز زدایی از عالم بوده است؛ این فریب را هم چنان حفظ می نمود و از اسطوره ی علم(ساینس) مذهبی جدید برای عامه ی مردم ساخته و پرداخته بود. این اسطوره به واسطه ی کروناویروس، برای همه ی پیروان مذهب ساینس شکسته شد و هراسی دیگر در نتیجه ی مواجهه با این عدم قطعیت، ظهور پیدا نمود؛ هراس از نادانی.
هراس از مرگ، هراس از فقیرتر شدن و هراس از نادانی، به مرور امید اجتماعی را نحیف تر می کنند و انسان را بیش از پیش با تنهایی انکارناپذیر خود مواجه می سازند. به نظر می رسد انسان مدرن، همه ی هراس های انسان نخستین، را دارد و کم تر از او احساس تنهایی نمی کند. و همین موضوع، سرنوشت بشر را بیش از پیش تراژیک می نمایاند. مکانیزم دفاعی بشر در برابر رنج حاصل از این هراس ها، کارکرد نهاد وحی یا دین بوده است. از این رو به نظر می رسد بازگشت محسوس به روح ادیان، به شکل گیری نوعی سبک زندگی جدید منجر خواهد شد که بیش از پیش نیازهای وجودی و درونی انسان را مورد توجه قرار می دهد. دنیای پس از کروناویروس به مرور از دنیای پیش از آن تفاوت بیش تری پیدا خواهد کرد.

 

نویسنده: سیدمعین موسوی سرشت

  • admin
  • هیچ
  • 542 بازدید
  • ۲۰ اردیبهشت ۹۹
برچسبها
مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید.

بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.

0